تراوشات ذهنی یک دیوانه

ساخت وبلاگ

چقدر در یکی از سخت ترین دوران زندگی تنها بودم. دوست دارم یادم باشه که هیچ کس رو نداشتم. خودم و خودم

دوازده/فروردین/ هزارو چهارصدو سه

به یادم بماند

تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 11:15

بارها شکستم و شکستم دادند اما دوباره ایستادمدر تاریکی شب خودم را محکم در آغوش گرفتم و گریه کردم و فرو ریختم اما دوباره بلند شدمبارها خاطراتم را مرور کردم وهربار سنگینی بعضی لحظه های متوقف شده در زمان مرا به کام خود کشاند اما از آنها هم رد شدمبارها نگران نگرانی های دیگران شدم و بعضا تاریخ مصرفم تمام شد و خود به یک خاطره تبدیل شدمچقدر محرم راز شدم و خبری از مرهمی برایم نشدبارها خودم را گم کردمدور شدمگریستمبا خدایم درد دل کردمخودم را مرور کردمتکه های شکسته شده ام را دوباره جمع کردمنفسی کشیدم و دوباره شروع کردمو وقتی پیدا شدمدوباره ایستادم و به افتخار خودم برای خودم کف زدمآگاهانه زیستم و صبورانه به انتظار اتفاقات خوب لحظه هایم را جشن گرفتمبه استقبال رویاهایم شتافتم و رسیدمزندگی کوتاهتر از آنچه می اندیشم بود پس دیگر غصه قصه هایم را نخوردمو هنوز از خودم می پرسمامروز را زندگی کرده ام؟پ.ن: هیچ وقت دیگه کسی اینجارو نمیخونه اما اون چیزی که هیچ وقت ثابت نیست فقط قیمت دلار نیست تراوشات ذهنی یک دیوانه...ادامه مطلب
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 11:11

سپیده ی خبر از خودت بهم بده کجایی؟ تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 61 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 16:34

چهل سالگی دیگه یادت نمیاد چیا جذابتره، فقط یادت میاد یه نفر که با تمام وجودت دوسش داشتی، تورو نمی خواست؛ خواستنی که برای همیشه بهش فکر می کنی.

تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 76 تاريخ : سه شنبه 10 خرداد 1401 ساعت: 11:31

الان یک هفته اس رفتم خونه جدید

آغاز زندگی متفاوت

تا الان که خیلی خوب نبوده اما ی چیزی هت به اسم عادت که خیلی میتونه همه چیزو به طرز وحشتناکی روزمره کنه

ایشالا خوبیاش خیلی بیشتر و بهتر از نگرانیاش باشه

تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 228 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1400 ساعت: 4:17

من خودم با آدمای خیلی خوبی آشنا شدمحنی قدیم ترش توی "کلوب" (زهرا)cloob.comبا  نرگسبا علی مسکالینبا میس مونتیبا دلآرامبا بنجامین باتنبا حسنبا آرام....خیلیا که دیگه وبلاگشونو حذف کردننمیدونم چراولی از همینجا میگم که همشونو دوست دارم و ازشون ممنونمهمشون اسم وبلاگشون تو پیوندها هستدوستی با زهراکمکه تراوشات ذهنی یک دیوانه...ادامه مطلب
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 12 اسفند 1400 ساعت: 4:17

سالهاست از خود رفته ام بی آنکه کسی نبودنم را حس کند

سالهاست با خودم غریبه ام و در انتظار پایان...

تهران 1398

تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 211 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:27

مثل یک آدم سرما خورده که مزه غذا را نمیفهمد

از الان تا همیشه هیچ چیز برای من طعم ندارد

نه تلاش... نه امید... نه زندگی

نه تو...

انگ عاشقی به من نمیچسبد

پ.ن: امروز خیره در چشمان امید دیدم که اعتقاد به عقیده کاهی است میان گرد باد.

هیچ جای علاقه قابل اعتماد نیست وهیچ التزامی به مهربانی نیست

 

 

تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:27

نوعی بی خیالی هست که معمولا بعد از انتظار
کشیدن های طولانی پیش می آید...
بعد از مدتها تلاش کردن 
دویدن و به در و دیوار زدن 
بعد از مدتها خواستن بی نتیجه!

یکدفعه احساس می کنی خسته ای، 
بریده ای، دیگر توانش را نداری و هیچ چیز برایت مهم نیست...
به اینجا که میرسی فقط دلت میخواهد تماشا کنی 
برایت فرقی نمیکند رسیدن یا نرسیدن...
آمدن یا نیامدن، ماندن یا رفتن...
به اینجا که میرسی
نه دلتنگ می شوی نه دلخوش...
می گویی بی خیال!
و این بی خیالی غمگین ترین حس دنیاست...

تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 144 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:27

تکیه دادم به خاطراتی که
شادِ آن چشم های غمگین بود
 

مثل سیگار نصفه افتادم

                          در جهانی که پمپ بنزین بود
 

سوز یک آه، بین مرگ و مرگ
تمام زندگی من این بود

تراوشات ذهنی یک دیوانه...
ما را در سایت تراوشات ذهنی یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3ekonjo بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:27